بازآمدم!
بعد از یک سال و اندی دوباره اینجام...
اینجا، این وبلاگ، این فضای کوچیک مجازی؛ از اسمش گرفته تا خط خط نوشته هاش، نظراتش، قالبش، آمارش، همه چیزش برای من و یه سری آدمای دیگه یادآور خاطرات و تجربه های تلخ و شیرین زیادیه...
بعضی از این نوشته ها برای من مثل دیدن فیلم روزاییه که الان آرزومه یکیشون دوباره برگرده و تکرار بشه!
بازکردن این دفترچه خاطرات مجازی، بعد از این مدت طولانی، اینقدر برام نوستالژیکه که واقعاً نمیتونم خودمو از خاطراتش جدا کنم... نمیدونم چی بگم! واقعا نمیدونم
جلوی گذشت زمان، جلوی حکمت خدا و سرنوشت احساس ضعف و گیجی میکنم.
هنوز نمیدونم کار درستی کردم برای برگشتن و نوشتن یا نه،
اما چیزی هست که منو به نوشتن تشویق میکنه...
_____________________________________________________________________________________________________
پی نوشت 1: مسلماً شرایط بسیار تغییر کرده، من هم همین طور.
پی نوشت 2: هر چند این دوره از انتخابات برای من به هیچ وجه شور و هیجان سابق رو نداشت و دلیلشم تجربه تلخ اشتباه در انتخاب دوره پیش و تا حدودی ناامیدی از بهبود شرایط بود، و هرچند به نظرم تو این شرایط یک نفر غیر سیاسی مثل رضایی اصلح تر بود؛ اما به هر حال به هواداران رئیس جمهور جدید تبریک میگم و امیدوارم که به حرف ها و آرمان هاش پایبند باشه و امید و احساسات جوونایی که اونو به اینجا رسوندن فراموش نکنه.
نهایت اینکه ایشون الان رئیس جمهور تمام ملته و منم امیدوارم تو کارهاش موفق باشه و باری از دوش مردم برداره.
پی نوشت ویژه : از تمام دوستان وبلاگی و غیر وبلاگی که در تمام مدت دورادور جویای احوالم بودن و منو فراموش نکردن بسیار سپاس گذارم، خیلی معرفت داشتن، دوستشون دارم!





















مینویسم برای خودم و کسایی که دوست دارن بخونن، بدونن و بفهمن!